استراتژیهای سرمایهگذاری فعال و غیرفعال دو رویکرد متفاوت برای مدیریت سرمایه در تمام بازارها و به خصوص بازار سهام و ارزدیجیتال هستند که هر کدام مزایا و معایب خاص خود را دارند. کسانی که به دنبال سرمایهگذاری منفعل یا غیرفعال (passive) هستند استراتژی خود را خرید و نگهداری اوراق بهادار برای مدت طولانی با حداقل معاملات تعریف میکنند. اما افرادی که به دنبال سرمایهگذاری به روش فعال هستند (Active) روش خود را خرید و فروش فعالانه اوراق بهادار با استفاده از تحلیلهای تخصصی به منظور کسب بازدهی بیشتر از بازار تعریف میکنند.
این دو روش سرمایه گذاری و انتخاب بین آنها از این جهت موضوع داغ در ادبیات بازارهای مالی و سرمایهگذاری که سرمایهگذاران و فعالان بازارهای مالی، تمایل زیادی دارند که یک استراتژی را به عنوان نمونه موفق در مقایسه با سایر استراتژیها پیدا کرده و آن را ترویج کنند.
به طور کلی سرمایهگذاری منفعل محبوبیت و رواج بیشتری میان سرمایهگذاران دارد، اما با این وجود بحث درباره سرمایهگذاری فعال و مزایای آن نیز همیشه گسترده است. درباره این دو رویکرد سرمایهگذاری صحبتهای فراوانی میتوان انجام داد، اما پنج نکته اساسی وجود دارند که قبل از پرداخت مستقیم به موضوع، بهتر است به آنها اشاره کنیم:
- سرمایهگذاری فعال نیاز به یک رویکرد عملی و کوتاهمدت دارد که باید توسط یک مدیر پرتفوی یا سرمایهگذار شخصی طراحی و به کار گرفته شود.
- در سرمایهگذاری منفعل خرید و فروشهای کمتری انجام شده و در بسیاری از مواقع توجه زیادی به سمت صندوقهای سرمایهگذاری یا سایر سرمایهگذاریهای با درآمد ثابت، معطوف میشود.
- اگر چه هر دو سبک سرمایهگذاری سودمند و متداول هستند، اما سرمایهگذاری منفعل رواج و محبوبیت بیشتری در مقایسه با سرمایهگذاری فعال دارد.
- از نظر تاریخی، معمولا سرمایهگذاریهای منفعل درآمد بیشتری نسبت به سرمایهگذاریهای فعال کسب کردهاند.
- سرمایهگذاری فعال در چند سال اخیر محبوبیت بیشتری پیدا کرده، به خصوص در زمانی که بازار در یک وضعیت آشفتگی قرار میگیرد.
با در نظر داشتن این پنج نکته، در ادامه مقاله به معرفی و مقایسه دو روش سرمایهگذاری فعال و منفعل خواهیم پرداخت:
سرمایهگذاری فعال
همان طور که از نام آن پیداست، سرمایهگذاری فعال یک رویکرد عملگرایانه دارد و مستلزم آن است که مدیر پرتفوی تصمیمات کوتاهمدت زیادی را متناسب با شرایط موجود اتخاذ کند. هدف از مدیریت فعال سرمایه، کسب سودی بیشتر از متوسط بازدهی بازار و بهرهبرداری کامل از نوسانات کوتاهمدت قیمت است.
سرمایهگذاری فعال شامل تحلیل بسیار عمیقتر و تخصصیتر بازار، به منظور یافتن صحیح نقاط ورود و خروج مناسب است. یک مدیر پرتفوی فعال، معمولا بر تیمی از تحلیلگران که فاکتورهای کمی و کیفی را بررسی میکنند، نظارت دارد. در نهایت نیز با استفاده از نتایج تحلیل افراد تحت نظارت خود، نقاط حساس تغییر روند و سیگنالهای خرید و فروش را شناسایی میکند.
سرمایهگذاری فعال مستلزم آن است که مدیر پرتفوی بتواند تخمین صحیحی از زمان مناسب خرید یا فروش سهام داشته باشد. به طور خلاصه باید گفت که برای مدیریت موفق سرمایه به روش فعال، لازم است که پیشبینیها بیشتر از آن که اشتباه باشند، درست از آب درآیند.
مزایای سرمایهگذاری فعال شامل انعطافپذیری در انتخاب سهام، امکان استفاده از تکنیکهای پوشش ریسک، و مدیریت مالیاتی سفارشی است. با این حال، این استراتژی هزینههای بالاتری دارد و ریسک بیشتری نیز به همراه دارد. دادهها نشان میدهند که تعداد کمی از پورتفولیوهای مدیریت شده فعالانه میتوانند در بلندمدت از شاخصهای خود پیشی بگیرن
سرمایهگذاری منفعل
مشخصه اصلی سرمایهگذاری منفعل، نگهداری سهام برای مدت طولانی است. سرمایهگذاران منفعل میزان خرید و فروش در سبد سهام خود را محدود کرده و این رویکرد را روشی مقرون به صرفه برای سرمایهگذاری میدانند. به عبارت بسیار ساده میتوان گفت که این استراتژی مبتنی بر یک ذهنیت “بخر و نگه دار” است، این ذهنیت به معنای مقاومت در برابر وسوسهها و هیجانات مداومی است که در زمان سهامداری به سراغ سرمایهگذار خواهد آمد.
وقتی صاحب چندین سهم مختلف باشید، صرفا با قرار داشتن در مسیر صعودی، از کلیت بازار سود خواهید کرد. سرمایهگذاری منفعل بر خلاف سرمایهگذای فعال چشم به سودهای بلندمدت داشته و شکستهای مقطعی و یا حتی رکودهای شدید را بیاهمیت در نظر میگیرد.
این روش معمولاً شامل خرید صندوقهای شاخصی است که عملکرد یک شاخص بازار خاص مانند S&P 500 را تقلید میکنند. مزایای اصلی سرمایهگذاری غیرفعال شامل هزینههای کمتر، پیچیدگی کمتر، و نتایج مالیاتی بهتر در بلندمدت است. این استراتژی به دنبال اجتناب از هزینهها و عملکرد محدود ناشی از معاملات مکرر است و هدف آن افزایش تدریجی ثروت است.
تفاوتهای اساسی میان سرمایهگذاری فعال و منفعل
برای بیان تفاوتهای مهمی که میان دو رویکرد سرمایهگذاری فعال و منفعل وجود دارد، احتمالا بهترین روش آن است که به بررسی مزایا و معایب هر کدام از روشها پرداخته شود، از این طریق تفاوتهای این دو رویکرد نیز به طور خودکار بیان خواهند شد.
1- مزایای سرمایه گذاری منفعل
- ریسک کمتر: ریسک سرمایهگذاری منفعل در مقایسه با سرمایهگذاری فعال پایینتر است. در صورتی که سرمایهگذار بتواند بر اساس تحلیلی دست، سهام مناسبی را یافته و خریداری کند، میتواند به رویکرد درازمدت از سودآوری خریدهای خود اطمینان داشته باشد.
- هزینههای جانبی اندک: در سرمایهگذاری منفعل، به علت تعداد کمتر خرید و فروش، پرداخت کارمزد و مالیات بسیار کمتر است. همچنین زمان و انرژی زیادی برای تحلیل تعداد زیادی سهم و صنعت مصرف نمیشود و تمرکز بیشتر بر وضعیت کلی بازار و صنایع مورد نظر است.
2- معایب سرمایهگذاری منفعل
- محدودیت زیاد: سرمایهگذاری منفعل روی یک یا چند صنعت و شرکت محدود و تعیین شده، بسیاری از فرصتهای سودساز را نادیده میگیرد.
- سود کمتر: درست است که ریسک این روش پایینتر است، به طور کلی سرمایهگذاری منفعل سودهای شارپی و شدید را تجربه نمیکند، مگر آن که تمام بازار در یک روند صعودی قوی قرار بگیرد (مانند آن چه که در اوایل سال جاری رخ داد).
3- مزایای سرمایهگذاری فعال
- انعطافپذیری: سرمایهگذاری فعال در مقایسه با منفعل، انعطاف بیشتری دارد، چرا که سرمایهکذار میتواند در این استراتژی آزادانه میان صنایع و شرکتهای متعددی جابجا شود.
- تامین مالی کوتاهمدت: یکی از مزایای سرمایهگذاری فعال در مقایسه با منفعل، تامین مالی طرحها و پروژههای دیگر شخص یا شرکت، در کوتاهمدت است. مدیران پرتفوی فعال میتوانند از طریق درآمدهای کوتاهمدتی که از سرمایهگذاری فعال و کوتاهمدت خود به دست میآورند، در طرحهای دیگر و حتی پروژههای منفعل سرمایهگذاری کنند.
4- معایب سرمایهگذاری فعال
- هزینههای جانبی بالا: پرداخت مبالغ بالا برای کارمزد و مالیات، یکی از معایب اصلی روش سرمایهگذاری فعال در مقایسه با سرمایهگذاری منفعل است که با توجه به تعداد بالای خرید و فروش در این روش، طبیعی میباشد. همچنین زمان و انرژی لازم برای تحلیل صنایع و شرکتهای متعدد برای سودآوری در این استراتژی لازم است.
- ریسک بالا: مهمترین مشکل سرمایهگذاری فعال، ریسک بالای آن در مقایسه با سرمایهگذاری منفعل است. درست است که ریسک بالا، پتانسیل بازدهی بیشتری را نیز در پی دارد، اما احتمال خطا در تحلیل هم به همین نسبت بالا بوده و پتانسیل زیانآوری این روش بیشتر است.
یک پرسش مهم
پس از بیان این تفاوتها و نظرات مختلف درباره سرمایهگذاری فعال و منفعل بالاخره این پرسش پیش میآید که کدام یک از این استراتژیها میتواند سود بیشتری را برای سرمایهگذاران به ارمغان آورد؟
ممکن است تصور کنید که استفاده از فرصتهای جذاب بیشتر، سرمایهگذاری فعال را موفقتر از سرمایهگذاری منفعل و بلندمدت میکند، اما در حقیقت این طور نیست. اگر به نتایج عملکرد این دو روش در طول تاریخ نگاه کنیم، سرمایهگذاری منفعل برای اکثر سرمایهگذاران نتایج بهتری را داشته و متوسط بازدهی افرادی که از این استراتژی استفاده کردهاند، بالاتر بوده است.
در این زمینه باید به یک نکته توجه داشت و آن هم مزایای هر دو روش است. چراکه استراتژیهای فعال و منفعل در نهایت دو روی یک سکه هستند و هر دو به یک دلیل وجود دارند، لذا بسیاری از افراد حرفهای مزایای هر دو روش سرمایهگذاری فعال و منفعل به صورت همزمان بهره میبرند.
کارشناسان درباره سرمایهگذاری فعال و منفعل چه نظری دارند؟
بسیاری از مشاوران سرمایهگذاری معتقد هستند که بهترین استراتژی، ترکیبی از سرمایهگذاری فعال و منفعل است. به عنوان مثال، دن جانسون یک مشاور سرمایهگذاری مشهور آمریکایی است که بیشتر سرمایهگذاری منفعل را پیشنهاد میکند، اما در کنار آن توضیح میدهد که استفاده از ترکیب دو روش میتواند پرتفوی متنوعتری را ایجاد کرده و ریسک کلی را کاهش دهد.
جانسون برای مشتریانی که سرمایه نقدی زیادی دارند، بیشتر سرمایهگذاری منفعل را به منظور سود بلندمدت پیشنهاد میکند. اما برای مشتریان بازنشسته که بیشتر به درآمد ماهانه توجه دارند، ترکیبی از سرمایهگذاری فعال و ذهنیت بخر و نگه دار را مد نظر دارد.
اندرو نایجرلی که یک مشاور سرمایهگذاری و مدیر پرتفوی مشهور دیگر است، معمولا به جای انتخاب تک سهمهای کوتاهمدت، به استراتژیهای سرمایهگذاری منفعل بلندمدت متکی بوده و به شدت از آن حمایت میکند. اما به طور همزمان از تغییرات کوتاهمدت در محل سرمایهگذاری به منظور تعدیل ریسک و سود نیز حمایت مینماید.
کلام پایانی
استفاده از روش سرمایهگذاری فعال و منفعل تا حد زیادی به طراحی استراتژی معاملاتی و سیستم روانشناختی شما بستگی دارد. متناسب با تمایلات و اهداف سرمایهگذار، بیشتر مشاوران ترکیبی از این دو استراتژی سرمایهگذاری را پیشنهاد میکنند تا بتوان تا جای ممکن از ظرفیت و مزایای هر دو روش بهرهمند شد.